Quantcast
Channel: معلم ابتدایی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 374

حکایت «افلاطون و مرد جاهل»

$
0
0
گویند: می گویند             جاهل: نادان             میانه ی سخن: در بین صحبت هایش            سخن تو می گفت: درباره ی تو سخن می گفت.
افلاطون، بزرگ مرد است که هرگز چون او نبوده است و نباشد. 
افلاطون، مرد بزرگی می باشد که هرگز کسی مانند او در جهان دیده نشده و دیده نخواهد شد. 
سر فرو برد و بگریست و سخت دلتنگ شد.
سرش را از ناراحتی پایین برد و گریه کرد و بسیار ناراحت شد.
ای حکیم! از من چه رنج آمد تو را که چنین تنگدل گشتی؟
ای دانشمند! از طرف من چه زحمتی به تو رسید که چنین ناراحت شدی؟
نکته: در اینجا «را» حرف اضافه است و «این چنین» قید.
جاهلی مرا بستاید.
نادانی مرا ستایش کند.
«مرد جاهل»ترکیب وصفی           
«فلان مرد،شکر و سپاس، سر» نقش مفعولی دارند.
کلمات «روزی، سخت» نقش قیدی دارند.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 374

Trending Articles